Photo by Shawn Morris-March 2006

 

خانه

يادداشت

از نگاه يک زن

مقالات

داستان ها

شعرها

کتاب ها

مرکز اسناد زنان

شرح حال

آلبوم عکس

پويشگران

تماس

English Section

========================================================================

  شکوه ميرزادگی                                                                      پيوند به فهرست شعرها

 

عشق و دستبند   

========================================================================

با هم

      از کف دریا

       و از میان امواج

   برآمدیم

زیبا،

     آبی،

         ستاره وش.

 

هم صدف بودیم و

هم مروارید،

و ماهیان

از شیره ی جان ما

سیراب می شدند

تا از کنار سوسمارها

به سلامت بگذرند.

 

در میانه ی توفان، اما

گم شدیم از هم؛

گرداب تو را ربود و

به مردابی فرو رفتی که

ـ می دانم ـ

نمی شناسی اش.

 

اکنون منم

با عشق

با مردی که

نفس خورشید در اوست

و پیراهن سفیدش

هرگز به چرکی خون

آلوده نمی شود

و تو مانده ای

تنهای تنها

تکیه داده

بر کمان فرسوده ی خدای  جنگ.

 

عطر حریر با من است و

تندی فلفل با تو

سخاوت رهایی با من است و

سختی بند با تو

همنشين خورشید منم

معشوقه ی چاه تو.

 

و چه کرده ای که عشق

از تو می گریزد

و نفس زندگی ات

از انتظار مرگ

مسرور است؟

 

چه شد که

من سپید پوش شدم و

تو

   در تلخی چرکاب

سیاه به تن کردی؟

چه شد که زیبایی ات قهوه ای شد

و معجزه عشق را از کمربندت دزدیدند؟

 

اينک

کیست معشوق تو

که تیرهای زهرآگین او

عشق را به آتش می کشد؟

کیست که صورت عشق

را زخمی می کند

و با دست های نادان تو

بر چهره ی عشق

آتش می پاشد؟

 

کیست با تو

که ستاره را در قلبت می کشد

آواز را ویران می کند

و به دست های عشق

دستبند می زند؟

 

روی از تو می گیرم

و به نیمه ی دیگرم

ـ که تو نیستی ـ

می پیوندم.

 

23 خرداد 1385 ـ 13 جون 2006