Shokooh Mirzadegi

از نگاه يک زن

شکوه میرزادگی

9 تير 1388  30 جون 2009 

بازگشت به صفحه اصلی

قصه

شعر

مقاله

يادداشت

  نگاه يک زن

مطالب  ديداری

مطالب  شنيداری

مرکز  اسناد  زنان

نامه های سرگشاده

کتاب های در اينترنت

کتاب های منتشر شده

کتاب های در دست انتشار

*****

 تماس

 شرح حال

آلبوم عکس

English Section

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Puyeshgaraan

 

 

 

 

 

ما را به دم پير نگه نتوان داشت

در خانه دلگير نگه نتوان داشت

آن را که سر  زلف چو زنجير بود

در خانه به زنجير نگه نتوان داشت

 

«هيسِ» خطرناک !

 

از دو روز پيش که اعلاميه ای از سوی آقای موسوی و خطاب به ايرانيان خارج از کشور منتشر شد و در آن ايشان صراحتاً خواستار جدا کردن صفوف معتقدان به نظام «مقدس» جمهوری اسلامی از ناباوران به آن شده اند، متاسفانه، شکافی در ميان برخی از تظاهرات کنندگان خارج از کشور بوجود آمده که به هيچ روی در لحظه ای که همگان در راستای همبستگی ملی می کوشند نشانه ی خوبی نيست؛ و روشن است که اگر اين شکاف ها عميق تر شوند بدترين ضربه به ايرانيانی خواهد خورد که در داخل ايران زندگی می کنند ـ کسانی که جان شان را سر دست گرفته و به مقابله با يکی از بی رحم ترين و خشن ترين حکومت های جهان برخاسته اند.

با توجه به اينکه در ميان معترضين داخل کشور، که بسياری شان «حق طلب انتخاباتی» محسوب می شوند، بيشمارانی نيز وجود دارند که بی آن که رای داده باشند، به پشتیانی هموطنانی برخاسته اند که حق شان را باطل کرده اند، و اين امر توامان بودن و، در عين حال، رنگارنگی انسانی يک ملت را به نمايش می گذارد که جنبشی متمدنانه را شکل داده و تحسين همگان را برانگيخته است، و چنين بيانيه و دستوری از جانب آقای موسوی جای تأسف بسيار دارد.

نامه ی آقای موسوی با اين پاراگراف روشن و دلگرم کننده شروع می شود: «حضور گسترده و پرشور شما هموطنان در انتخابات 22 خرداد امسال نمایانگر دلبستگی شما عزیزان به ایران عزیز و دغدغه هاي قابل تحسین شما نسبت به آینده کشورتان است و، همانطور که در پیام انتخاباتی به شما عزیزان اعلام کردم، ایران متعلق به همه ایرانیان است و همه آحاد ملت در داخل و خارج نسبت به آینده آن مسئول و در آن از حقوق یکسان برخوردارند».

اما، بعد، در اواخر نامه، می خوانيم که: «اینجانب، ضمن تشکر مجدد از اعتراضات مسالمت آمیز شما هموطنان خارج از کشور، که انعکاس وسیعی در جهان داشت، از شما می خواهم که با استفاده از کلیه راهکارهاي قانونی و وفاداري به نظام مقدس جمهوري اسلامی، صداي اعتراض خود را در تقلب گسترده انتخابات به گوش مسئولین کشور برسانید. من کاملاً بر این نکته واقفم که خواسته ی مشروع و برحق شما هیچ ارتباطی با فعالیت گروه هایی که معتقد به نظام مقدس جمهوري اسلامی ایران نیستند، ندارد. بر شماست که صفوف خود را از آنان جدا کرده و اجازه سوء استفاده از موقعیت کنونی را به آنان ندهید».

من به راستی نمی دانم که چرا آقای موسوی و مشاوران ايشان ناگهان به صرافت افتاده اند تا به طور «رسمی» صف «طرفداران نظام مقدس اسلامی» را از صفوف کل ملت ايران جدا کنند؛ آن هم به هنگامی که از يک سو فشار و خفقان روزافزون بر مردم ايران هر لحظه شدت گرفته و، از سويي ديگر، در تقريباً تمامی کشورهای جهان، ايراني های برون مرز، و حتی دوستان غير ايرانی آن ها، (که بسياری شان در انتخابات شرکت نداشته اند) بازگو کننده ی خستگی ناپذير صدای مردمان حق طلب ايران و پشتيبانان آزادی خواهی شان شده اند.

البته، عده ای، به خاطر موارد ضد و نقضيی که در ابتدا و انتهای اين «بيانيه ی رسمی» بسيار کوتاه وجود دارد، آن را ـ مثل برخی از موارد ديگر ـ نتيجه ی «از سر اجبار سخن گفتن» و يا «سياستمداری عاقلانه» ی آقای موسوی می دانند و اصرار دارند که بهتر است مخالفان نظام هم به خواست ايشان توجه کرده و با ظاهر موافق با نظام اسلامی در تظاهرات خارج از ايران شرکت کنند. به نظر من اما خواست اين عده آشکارا از جنس کارهای حکومت اسلامی است و شايسته نيست کسانی که رودروی ديکتاتوری و دروغ و تقلب ايستاده اند چنين دروغی را به مخاطبين کشورهای ميزبان خود که ناظر و شاهد اين تظاهرات هستند بگويند و، در واقع، حربه شان همان چيزي باشد که استفاده از آن بوسيله ی طرف مقابل را رد می کنند.

به اعتقاد من، همانطور که اين حق دموکراتيک طرفداران آقای موسوی است که به هر شکلی که دوست دارند يا صلاح می دانند در تظاهرات حمايت از مردمان ايران حضور يابند و شعار بدهند، حق دموکراتيک تک تک مردمان ايران در سراسر جهان نيز هست که در هر تظاهراتی آنگونه که صلاح می دانند شرکت کنند و به عنوان پشتيبانان مردم حق طلب و آزادی خواه ايران فرياد بر آورند. (البته با تاکيد صددرصدی مدنی بودن و متمدنانه بودن اين تظاهرات، همانگونه  که تا امروز در همه جای دنيا چنين بوده است). در غير اين صورت، تاسف آور خواهد بود اگر مردمانی که در خارج از ايران هستند نتوانند حتی از شعارهايي استفاده کنند که مردم داخل ايران نه تنها پس از يورش حکومت اسلامی به آن ها، که حتی در جريان تبليغات انتخاباتی اخير، بارها و بارها آنها را به زبان آورده اند و شعارهاشان در اکثر رسانه های جهانی بازتاب داشته است.

اين شعار ها که در رد ديکتاتور و ديکتاتوری، و در تاييد آزادی زنان، آزادی بيان، آزادی اجتماعات، آزادی اقليت های مذهبی و قومی، و باز پس گرفتن پرچم ايران از ديکتاتورها بوده اند، از شعارهای مهم و محوری جنبش آزاديخواهانه ی ايرانيان بشمار می روند و ممنوع کردن آن ها همان «هيس!» معروفی است که در بسياری از جنبش های خود با آن روبرو شده و ديده ايم که پذيرش اين تفرقه و جداسازی سر آغاز خطرناک ديکتاتوری تازه ای بوده است

 

سی ام جون 2009

shokoohmirzadegi@gmail.com