ـ
رهبران جهانِ بی تبعیض آیند
ـ
رحم اسلامی یا حق انسانی
رهبران جهانِ بی تبعیض آینده
به نظر می رسد که هر چه انسان ها به درک بیشتری از آزادی، عدالت، آرامش
و رفاه و، مهمتر از همه، رفع تبیض می رسند و خواستار این نشانه های
تمدن بشری می شوند علاقه و توجه شان بیشتر به سوی زنان سیاستمدار کشیده
می شود. شاید یکی از دلایل این توجه این باشد که زنان قرن های قرن لطمه
تبعیض و بی عدالتی را خورده اند و امکان این که خود اهل بیداد و تبعیض
نشوند بیشتر است. شاید هم امکان اجتماعی شدن بیشتر زن ها در دهه های
گذشته سبب شده که زن ها خودشان را بیشتر در تصمیمات سیاسی و اقتصادی
جهان نشان دهند و، در نتيجه، امکان گرفتن کرسی های سیاسی برایشان ببشتر
شده است. هر چه هست، در سال های اخیر، و به خصوص در یک دهه ی گذشته،
تعداد زیادی از زنان، به عنوان وزیر و وکیل و نخست وزیر و رییس جمهور،
کرسی های اداره ی جوامع مختلفی را، به خصوص در کشورهای پیشرفته و یا در
حال توسعه، گرفته اند.
آخرین دو زنی که هفته های گذشته همراه با یک مرد، یعنی خوزه سرا، به
میدان رقابت برای گرفتن کرسی ریاست جمهوری یکی از پر جمعیت ترین
کشورها، یعنی برزیل 193 میلیونی، به ميدان آمدند خانم ها دیلما روسف، و
مارینا سیلوا بودند. تا چند روز پیش همه تصور می کردند که خانم دیلما
روسف در این مبارزه برنده خواهد بود و برزیل نیز صاحب اولین رییس
جمهوری زن خواهد شد. ولی انتخابات نتوانست در دور اول به نتیجه برسد؛
زیرا خانم روسف، شورشی سابق، و عضو حزب سوسیال دموکرات امروز، توانست
47 در صد آرا را به دست آورد. یعنی فقط سه درصد دیگر نیاز داشت تا
بتواند رییس جمهور برزیل شود. نفر دوم در این دور از انتخابات آقای
خوزه سرا با 33 درصد آرا از حزب محافظه کار بود و اما نفر سوم، یعنی
خانم مارینا سیلوا، با 20 در صد آرا همه را حیرت زده کرد زیرا همه ی
پیش بینی ها و آمارها نشان می داد که او به سختی می تواند به ده درصد
آرا برسد.
خانم مارینا سیلوا از حزب سبز و مورد توجه ناسیونالیست ها و طرفداران
میراث طبیعی و محیط زیست است. نشریات غربی به او لقب «برنده ی پنهان»
را داده و او را برنده ی واقعی این انتخابات می دانند. او در واقع
نماینده نسل جوان شهرنشین برزیل شناخته می شود.
به هر حال، آن چه مسلم است اينکه در 31 اکتبر و در دوم انتخابات برزیل،
136 میلیون رای دهنده روشن خواهند کرد که چه کسی رییس جمهور برزیل
خواهد شد، و حتی اگر که در این دوره نیز زنی بر صندلی ریاست جمهوری
ننشیند باز این انتخابات نشان می دهد که زنان جایگاه بلندی در برزیل
دارند.
رحم اسلامی یا حق انسانی
اخیراً مقاله ای منتشر شده از خانم زهرا آیت اللهی، با عنوان «نگاه
تطبقی به مسئله ی خشونت علیه زنان». در این مقاله سعی شده که، در واقع،
روی «رحمانی» این حکومت و همراهان آن نسبت به مساله زنان به نمایش
گذاشته شود، تا خوش خیالانه و از طريق مقايسه ی تطبيقی با کنوانسیون
های جهانی رفع تبعیض از زنان، برتری اين تفکر به اثبات رسد. گوهر این
نمایش، همانگونه که رسالت این خانم و پژوهشگران و متفکران دیگر جمهوری
اسلامی است، رفتن به جنگ «فمنیسم»، یا فکر برابری حقوق زن و مرد، است؛
و توجیهی ديگر برای این که چرا حکومت اسلامی حاضر به تصویب هیچ کدام از
اينگونه معاهدات بين المللی نيست.
از زهرا خانم آیت اللهی، که هیچ کجایی عکسی از او پیدا نکرده ام، در
نشریات حکومتی به عنوان پژوهشگر و مدرس مباحث زنان نام برده می شود،
مدیر «گروه مطالعات زنان و خانواده پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی»
است. این پژوهشگاه دو سال پیش و در بخش معاونت نهاد رهبری در دانشگاه
ها دایر شده و کارش، آنگونه که در شرح وظایفش آمده، «مقابله با تفکر
فمنیستی {برابری حقوق زن و مرد} است»
چندی پيش رهبر حکومت اسلامی گفته بود: «مطالبی بعضی از خانم ها بیان
کردند که ما در تقابل
تبلیغات فمینیستی آنچنان که باید کاری قوی، پرحجم و با کیفیت بالا
انجام
نداده ایم تصدیق می کنم و از همین جا به دستگاه های تحقیقاتی، پژوهشگاه
ها، دانشگاه ها، حوزه های علمیه و صاحب نظران توصیه و از آن ها مطالبه
می کنم
که در این زمینه کار کنند، زیرا مسئله بسیار مهم است». زهرا خانم هم،
چند ماه پیش، در مصاحبه ای، با اشاره به اين سخنان، مژده داد که
پژوهشگاه زیر نظر ایشان در این مدت به دنبال تحقق خواسته های مقام
رهبری بوده است. ایشان در این مصاحبه می گوید که پژوهشگاه تحت نظرشان:
«به دلیل گسترش نگرش های فمینیستی در فضاهای آموزشی و
علمی، کتاب هایی در نقد فمینیسم آماده کرده، به جامعه ی دانشگاهی و کل
جامعه
ارائه دهد».
ایشان در این مصاحبه نظر آن بخش از دانشگاهیان مسلمان که به عملکرد
حکومت اسلامی در مورد زنان ایراد می گیرند را رد کرده و می گوید: «
برخی
از دانشگاهیان که با نگرش های اسلامی درباره ی زن آشنا هستند، تصورشان
این
است که اسلام حامی زنان است اما در نظام جمهوری اسلامی ایران کار
چندانی
برای زنان انجام نشده است. پس تصمیم گرفتیم عملکرد مثبت نظام را در بحث
زنان به جامعه علمی کشور ارائه دهیم؛ البته این امر بدان معنا نیست که
نقدها
را نادیده بگیریم».
به هر حال، مقاله ی بلند، یا بهتر است بگویم «پرگو»، ی «نگاه تطبیقی به
مسئله ی خشونت علیه زنان» با این که در ابتدا مدعی می شود که «خواست
برابری حقوق زن و مرد در کنوانسیون ها چیزی به نفع ملت ها و زنان نیست،
و این فقط قوانین و گفته های 1400 سال پیش بزرگان اسلام است که راه حل
مشکل زن هاست»، اما تا به پايان نه تنها چیزی ارائه نمی دهد که
نشاندهنده ی وجود حقوق زنان به معنای امروزی اش در آن گفته ها باشد
بلکه حتی پاسخی برای «دانشگاهیان مذهبی» که معقتدند حکومت اسلامی بر
اساس قوانین اسلامی نیز کاری برای زن ها نکرده و یا نقدهای دیگر ندارد.
این مقاله این گونه شروع شده است: «گسترش ارتباطات جهاني در بين ملل و
اقوام مختلف و سهولت برقراري روابط بين آنها و نيز دخالت نگرش هاي
سياسي حاكم بر جهان با هدف يكپارچه ساختن فرهنگ ها، روز به روز موجب كم
شدن فواصل ميان فرهنگ ها و نيز بيرنگ شدن نگرش هاي ملي و ديني و بومي
گرديده است. اگر چه رهآورد اين فعل و انفعالات جهاني منجر به دستيابي
اموري مشترك نسبت به حل برخي مسائل و معضلات انسان ها در عرصه ی بين
المللي گرديده است، ليكن پذيرش بيچون و چراي تمامي راه حل ها و
كنوانسيون ها، از باب انقياد و تسليم نسبت به همه ی تصميمات، ولو با
نگرشي خوشبينانه، چندان هم به سود تمامي ملت ها نيست. موضوع زنان از
جمله مسائل مشتركي است كه به لحاظ مظالم تاريخي و ديدگاه هاي فرونگر و
محروميت هاي متعدد نسبت به او، منجر به طرح، بررسي و تدوين قوانين و
كنوانسيون هايي در محافل جهاني گرديده، ليكن به لحاظ مباني انديشه ی
اسلامي بايستي مفاد آن مورد تجزيه، تحليل و بازبيني قرار گيرد. در اين
مجموعه بر آنيم كه موضوع "خشونت عليه زنان" را در يك نگاه تطبيقي، و بر
اساس اصول اعتقادي اسلام، مورد ارزيابي قرار دهيم. »
زهرا خانم آیت اللهی ابتدا مفادی را لیست می کند که در کنوانسیون های
جهانی، چون کنوانسيون 1972 مكزيكو، 1980 در كپنهاك و 1995 در
پکن، و کنوانسیون های دیگر در مورد مسایل مربوط به زنان و خشونت های
گسترده ـ از خشونت های خانگی گرفته تا خشونت های دولتی ـ مطرح شده است.
و بدون هیچ اظهار نظری در مورد آن ها، می نویسد که:
«حال، با توجه به اين نوع از رويكرد بين المللي نسبت به مسائل زنان،
جايگاه اين بحث را ابتدا در قوانين اسلامي جويا ميشويم و سپس با نگرشي
تطبيقي به ريز موضوعات اين بحث ميپردازيم. » و سپس یک لیست عریض و
طویل از سخنان بزرگان اسلام، چون پیامبر، حضرت علی، و امام جعفر صادق و
امام محمدباقر ردیف می کند که در همه ی آنها، بدون استثنا، به «رحم
کردن یا خوشرفتاری کردن» نسبت به زن ها توصیه شده است. ایشان می نویسد:
« از آنجا كه اديان الهي همواره مدافع مظلومين بوده و زنان نيز در طول
تاريخ بدليل وضعيت جسماني خويش آسيب پذيرتر بوده اند لذا، الف) پيشگيري
و تأكيد بر بهداشت رواني؛ در متون ديني نمونه هاي فراوان ميتوان يافت
كه توصيه به خوشرفتاري با زنان نموده و از خشونت عليه آنان بازداشته
است؛ از جمله حضرت علي (ع) هنگام وفات، وصيت فرمود: خدا را در مورد
زنان و خدمتكاران در نظر بگيريد. همانا آخرين سخن پيامبر(ص) اين بود كه
فرمود: شما را به دو قشر جامعه كه در ضعف نگاه داشته شده اند سفارش
ميكنم: زنان و خدمتكاران.» [و] امام باقر(ع) فرمود: «در دو گروه جامعه
كه در ضعف قرار گرفته اند، تقواي الهي را پيشه خود سازيد. آن دو گروه
عبارتند از: زنان و يتيمان.»
اما نکته ی اصلی بر سر این نیست که در اسلام و یا دیگر ادیان از مردان
خواسته شده که به زن ها رحم کنند، يا آن ها را کتک نزنند (البته وقتی
که مطیع باشند). نکته در این است که در این زمانه نیز افرادی چون خانم
آیت اللهی، که مدیر یک موسسه پژوهشی مربوط به زن ها هم هستند، نمی
توانند فرق بین رحم و شفقت را با حق و حقوق بفهمند.
خانم عزیز! انسان امروز، پس از قرن ها بدبختی و سرگردانی، در مورد حق و
حقوق انسانی افراد به این نتیجه رسیده که هر فرد آدمی، اعم از زن یا
مرد، دارای «کرامت» است و این کرامت ایجاب می کند که صاحب حق و حقوقی
یکسان با ديگران باشد. کنوانسیون هایی که حکومت اسلامی هرگز حاضر نشده
که نگاهی به آنها بیندازد و تصویب آن را به طور مرتب رد کرده، مجموعه ی
اسنادی را تشکيل می دهند که می گویند آزادی و برابری متعلق به همه ی
انسان هاست و هیچ تبعیضی را بر زن ها برنمی تابند. در حالی که سخنان
دلسوزانه و سرشار از رحم بزرگان مذهبی فقط جنبه ی دلسوزی نسبت به
موجودی به نام زن دارند، موجودی که هیچ حق و حقوقی ندارد، کارشان خدمت
کردن و اطاعت کردن است و مثل هر «خدمتکاری»(که فکر می کنم به جای کلمه
کنیز یا برده که معمولا در متون آن زمان ها آمده، قرار گرفته) بهتر آن
است که کتک شان نزنند يا گرسنه شان نگذارند. تازه این در صورتی است که
درست خدمت کنند و درست اطاعت کنند؛ در غیر این صورت هم زندانی می شوند،
هم شلاق می خورند و هم سنگسار.
ششم اکتبر 2010
shokoohmirzadegi@gmail.com
|